دوره شیش

پاتوق مجازی بر و بچ دوره 6 حلی 3

دوره شیش
آخرین نظرات
متولدین هفته
پیوندها

سیاستمداران کوچک...

۱۰ ارديبهشت

به نام خدا

نمایشگاه کتاب نزدیک است و باید کم کم برای خریدن کتاب آماده شد! پیشنهاد میشود کتابی را که در این پست معرفی میشود، مطالعه کنید؛


ماجرا از چه قرار است؟

در روز دهم اردیبهشت و همان روزی که خرمشهر با عملیات بیت المقدس، آزاد میشود، گردانی به فرماندهی «قاسم سلیمانی» در محاصره ی دشمن قرار میگیرند؛ بخشی از این گردان در نتیجه ی این محاصره، به اسارت در می آیند. 23 نفر از اسرای این محاصره، نوجوانانی بودند که از 13 و 14 سال تا حداکثر 17 سال سن داشتند و اتفاقاتی خواندنی در اسارت زندان های مخوف رژیم صدام حسین و خصوصا در زندان بغداد برایشان رقم خورد که حتی شنیدن آنها هم برایمان چندان راحت نیست.

شب اولی که اسیر شدیم و ما را به بصره بردند، صدام ما را در تلویزیون دیده بود. آن‌جا از ما فیلم‌برداری کردند. ما همه‌ی بچهّ‌های لشکر ثارالله بودیم. صدام هم که دیده بود این گروه خیلی کم سن و سال و کوچک هستند، ظاهراً به ذهنش رسید که از ما استفاده‌ی تبلیغاتی کند. این را بعدها ابووقاص فرمانده‌ی اردوگاه به من گفت که صدام وقتی ما را می‌بیند، می‌گوید آن‌ها را نفرستید اردوگاه، من کارشان دارم. گویی همان‌جا جرقه‌ای در ذهنش زده می‌شود که از ما استفاده‌ی تبلیغاتی کند. مخصوصاً که در آن زمان نمی‌توانست عملیات بیت‌المقدّس را تحمّل کند و مجبور به عقب‌نشینی شده بود و خرمشهر داشت از دستش گرفته می‌شد. این برایش فرصتی بود تا موج تبلیغاتی ایجاد کند و خودش را بازیابی کند. عراق هر روز با ما تبلیغات می‌کرد. یک روز ما را به عتبات عالیات می‌بردند، یک روز دیگر می‌بردندمان به شهربازی و ما را سوار ماشین برقی می‌کردند. ما خیلی ناراحت بودیم، ولی اجبار بود و نمی‌توانستیم کاری بکنیم. از این کارها فیلم و عکس می‌گرفتند که برخی عکس‌ها در کتاب موجود است.

صدام برای اثبات آنکه نوجوانان ایرانی به زور به جبهه ها فرستاده میشوند، دیداری عمومی در حضور رسانه ها را برای این 23 نوجوان بدون اطلاع قبلی آنان از اینکه قرار است کجا بروند، ترتیب داد؛

«با تندی از ما خواستند بلند شویم و بایستیم. ایستادیم، بی آنکه بدانیم برای چه می‌ایستیم. از پشت سر صدای پا کوبیدن نظامیان بلند شد و عکاس‌ها به‌سمت صداها هجوم بردند. از فاصله‌ی دور دیدیم مردی با لباس نظامی، دست دخترکی سفیدپوش را گرفته و دارد به‌سمت ما می‌آید... مرد به ما نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. حالا او را کاملا می‌دیدیم که لبخند می‌زد و به‌سمت صندلی شاهانه می‌رفت. او صدام حسین بود؛ رئیس جمهور عراق. دنیا انگار روی سرمان خراب شد. ما در قصر صدام بودیم. مردی که شهرهایمان را موشک‌باران و به خاکمان تجاوز کرده بود. او جوانان وطنمان را کشته بود و در آن لحظه چشم در چشم ما در فاصله‌ی چندمتری‌مان داشت لبخند می‌زد و ما هیچ کاری نمی‌توانستیم بکنیم؛ جز اینکه مثل همیشه گره در ابروان بیندازیم، که یعنی ما از حضور در کاخ رئیس جمهور عراق شادمان نیستیم.»

صدام برای استفاده ی تبلیغاتی در حضور تمام رسانه ها، وعده های بزرگی به نوجوانان داد و خواست تا با پذیرش آزادی از سوی آنان و قبول آنکه به اجبار به جبهه ها فرستاده شدند، آنها را نه تنها نزد خانواده های خود برگرداند که برایشان سوغاتی هم بفرستد :

 تضمین این حرف هم ضمانت یک فرد معمولی نیست، تضمین رئیس‌جمهور عراق است. آن هم نه در یک محفل خصوصی، بلکه در تلویزیون و مقابل میلیون‌‌ها بیننده که می‌گوید من شما را آزاد می‌کنم؛ نه تنها شما را آزاد می‌کنم، بلکه برایتان سوغاتی می‌گیرم. با هم عکس یادگاری می‌گیریم و به زودی مبادله می‌شوید و به خانه می‌روید. همه‌ی این‌ها در حالتی اتفاق می‌افتد که ما در اردوگاه هم نیستیم. حتی در یک محیط چند صدنفری هم که کار و فعالیتی داشته باشند و به نوعی مشکلات‌شان سرشکن شود بین آن‌ها، نبودیم. ما در یک فضای کاملاً وحشتناک، نمور، تنگ و پُر از شپش بودیم. هر روز صدای شکنجه‌ی افرادی از زندان کناری یا شکنجه‌ی دوستان‌ خودمان را می‌شنیدیم. با این حال این گروه آزادی را نمی‌پذیرند و این فضا و وضعیت را تحمل می‌کنند که فقط حرف، حرف صدام نباشد. چرا که صدام گفته بود امام خمینی این بچّه‌ها را به زور به جبهه فرستاده و به همین دلیل بچّه‌ها مقاومت کردند. به همین دلیل این اتفاق نادر است. حتی گفته شده این اتفاق و مشابه آن در هیچ جنگی دیده و حتی گزارش نشده است.

در یکی از روزها، هنگامی که نماینده های سازمان صلیب سرخ جهانی برای بازدید از اردوگاه های اسرا آمده بودند، اتفاق جالبی افتاد :

هیچ وقت یادم نمی‌رود ماجرای اردوگاه رمادی را که ما اول صلیبی‌ها(نمایندگان سازمان صلیب سرخ جهانی) را تحریم کردیم و گفتیم با آن‌ها صحبت نمی‌کنیم. آن‌ها هم قول دادند هیچ اتفاقی نیفتد و حرف‌های ما را به عراقی‌ها منتقل نکنند. همه‌ی حرف‌هایمان را به آن‌ها زدیم. وقتی مسئول‌شان از اردوگاه می‌رفت بیرون، موقع خداحافظی رو به بچّه‌‌ها کرد و گفت: «خداحافظ سیاست‌مداران کوچک».

سیاستمدار بودن، شجاعت و مردانگی و زیرکی میخواهد و نه لزوما موهای سفید یا سن و سال بالا؛ کنارکشیدن و ترس، دشمن آن سیاستی است که می ایستد؛ که تغییر میدهد و تاثیر میگذارد؛ یعنی همان سیاستی که مطلوب ماست.


کتاب آن بیست و سه نفر؛ نشر سوره ی مهر؛ نوشته ی احمد یوسف زاده (یکی از آن 23 نفر)

درس اجتماعی

در پی اعتراضات تنی چند از دوره شیشیا به گذاشتن مطالب فراوان در رابطه با شبیه سازی مجلس، مسئول پاسخگو تمامی اطلاعات و پست ها در رابطه با شبیه سازی مجلس فقط و فقط در قسمت برنامه ی کاری وزراء در بالای صفحه قرار گرفت!!!!!!!!!

به نام خدا


زنگ اول اجتماعی این هفته:

1- توضیحات درباره ی هفته ای که گذشت و برنامه ی وزرا و کمیسیون نماینده ها (5دقیقه)

2- آغاز به کار مجلس با استقرار هیئت رئیسه و قرائت آیات 35 تا 42 سوره ی شوری (مطابق ماده ی 2 آیین نامه ی داخلی مجلس) (5دقیقه)

3- مراسم سوگند نمایندگان (مطابق اصل 67 قانون اساسی) و سوگند اعضای هیئت رئیسه (مطابق ماده ی 17 آیین نامه داخلی مجلس) (5دقیقه)

4- اعلام کمیسیون نماینده ها توسط نایب رئیس مجلس و به تعادل رساندن اعضای کمیسیون ها (7 دقیقه)

5- آغاز مراسم تحلیف رئیس جمهوری و امضای سوگندنامه طبق قانون اساسی (مطابق اصل 121 قانون اساسی) (5 تا 7 دقیقه)

6- سخنرانی ریاست جمهوری (5 دقیقه)

7- تشریفات مراسم تحلیف توسط حزب رئیس جمهوری منتخب (در حین سایر اتفاقات و بدون فوت وقت)

8- سخنرانی ریاست مجلس (5 دقیقه)

9- تعیین روسای کمیسیون ها و ارائه ی توضیحات راجع به وظیفه ی نمایندگان و وزرای پیشنهادی در هفته ی پیش رو (5 تا ده دقیقه)

10- نطق های پیش از دستور نمایندگان بر اساس موضوعاتی که پیش از این تعیین کرده اند؛ لازم به ذکر است ترتیب نمایندگانی که به ایراد نطق میپردازند با قرعه کشی و توسط نایب رئیس مجلس تعیین میشود. (ماده 106 آیین نامه داخلی) (هر نماینده 5 دقیقه و احتمال ایراد دو یا سه سخنرانی)


* همه ی این ها با سرعتی نزدیک به نور اتفاق می افتند. / تمامی نطق ها و سخنرانی ها ضبط شده و به اطلاع عموم! خواهد رسید.

درس اجتماعی

اطلاعیه مهم ....

۰۸ ارديبهشت

نتیجه تصویری برای اطلاعیه مهم

با توجه به درخواست شمارش مجدد درجات و نیز با نظر به اینکه، از برخی از بچه ها، درجات اردوی مبین یک و دو کم نشده بود و همچنین با توجه به اینکه لیست درجات آخرین یاوران قرآنی و پرسشگری سوره نبأ نیز وارد نشده بود لذا جدول درجات مجددا به روز شده و طبیعتا تغییراتی نیز کرده است.

تمام سعی و دقت لازم برای رعایت عدالت و جمع دقیق درجات صورت گرفته ولی باز اگر کسی اعتراضی داشت می تواند در قسمت نظرات مطلب اردوی شمال بیان کند

به مطلب اردوی شمال مراجعه کنید...

تیم وبلاگ دوره شیش!

۰۷ ارديبهشت

به نام خدای وبلاگ دوره شیش

اول از همه یک خبر خوب بدم که مسئول پاسخگو به وبلاگ + شد. پس ترکیب وبلاگ به شرح ذیل خواهد بود.

تیم وبلاگ مشهور دوره شیش!

آقای آقاباقری(استاد دوره شیشیا)

معلم کلاس(معلم کلاس!)

مدیر سایت(مدیر سایت)

عضو جدید!مسئول پاسخگو(مسئول پاسخگو با قابلیت پاسخگویی بالا)

احسان راز(مسئول طنزپردازی وبلاگ و نویسنده)

شهریار خلوتی(مسئول جزوات و تکالیف)

آقای یوسفی(مسئول سایت و کمک مشاور پایه اول(دوره شیش))


صدرا هاشمی منصور

مقاله

۰۶ ارديبهشت

حتماً به اینجا مراجعه کنید و توضیحات آن را بخوانید و عمل کنید.

تمرینات کامپیوتر

۰۵ ارديبهشت

تمرینات کامپیوتر که باید توسط همه دانش آموزان (هر سه کلاس، هر دو معلم) انجام شوند:

اینجا



منتظر اعلام جدول درجات باشید...


برو ادامه مطلب


سلام آقا!

                آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

                                            آیا شود گوشه چشمی به جمع مبینی ما کنند !

 


جمعه و شنبه یازده و دوازده اردیبهشت ماه در .....


شب آرزوها

۰۳ ارديبهشت

به نام خدای ماه رجب، خدای خودمون

امشب لیله الرغائب، شب آرزوهاست؛

اولا آرزوهای بزرگ بزرگ کنیم که خدامون بزرگه و با خواسته های بزرگ خودمونم بزرگ شیم ...

دوم هم یاد کنیم از همه اونایی که دوست داریم ازمون یاد کنن؛

از خود خدا، از امام حسین(ع) که شب زیارتشونم هست، از امام زمان(عج) تا ...

تا پدر و مادر و تا پدربزرگا و مادر بزرگا و ...

تا دوست و رفیقامون به ویژه بر و بچ با صفای دوره شیش ... 

کد آهنگ