برنامه یکشنبه
برای همه کلاسها
دو زنگ ریاضی
دو زنگ فیزیک
یک زنگ کارگاه
زنگ ششم، میریم خونه
برای همه کلاسها
دو زنگ ریاضی
دو زنگ فیزیک
یک زنگ کارگاه
زنگ ششم، میریم خونه
برای اندرویدی ها یک نرم افزار هست به نام چمدان، برای درست کردن چک لیست میتونین از اون استفاده کنین.
کاملا بی ربط؛ برنامه فردا:
۱۰۱: نگارش، ادبیات، زبان، تاریخ، کامپیوتر، کامپیوتر
۱۰۲: ادبیات، نگارش، کامپیوتر، کامپیوتر، زبان، تاریخ
۱۰۳: کامپیوتر، کامپیوتر، نگارش، زبان، تاریخ، ادبیات
جوان دوره شیشی سلام
قراره بریم یزد و تو آخرین قسمت یزدشناسی قراره چند تا از جاهای دیدنی که قراره با هم بریم رو درباره شون بنویسیم
به ادامه مطلب سر بزنید!
سلام آقا !
این روزها که می گذرد هر روز در انتظار آمدنت هستم !
اما با من بگو که آیا
من نیز در روزگار آمدنت هستم ؟
اسپیکرت روشنه ؟!
سرگروه: قبلا مشخص شده
بانکدار: مدیریت مالی گروه برعهده بانکداره. باید قبل از اردو پولی که بچه ها برای سوغات میارن رو جمع کنه تا با مشکل گم کردن پول و ... مواجه نشیم و در زمانی که میریم خرید به صاحبانش میده.
بهداشت یار: ایشون دکتر گروه هستن، باید همراه خودش یه مجموعه کوچیک از باند و گاز و قرص و ... داشته باشه تا خدای نکرده اگه کسی به مشکلی برخورد، درمان اولیه صورت بگیره. بهداشت یار ها انشاالله قبل از اردو یه جلسه توجیهی با یه پزشک در مورد کمک های اولیه و ... خواهند داشت.
مسئول ورزشی: همون کاپیتان گروه هست که باید در هنگام مسابقات مخلف، تیم رو ارنج(!) وهدایت بکنه. البته خودشم در مسابقات شرکت می کنه.
شهردار: این فرد مسئول نظم و بهداشت گروه تو جاهای مختلفی که میریم هست، یعنی مدیریت بهداشت و نظم و تمیزی در خوابگاه، قطار، اتوبوس و ... بر عهده این فرده اما تاکید میشه مدیریت و نه اجرا.
تدارکات: در حین اردو لازم هست که چیزای مختلفی به گروه تحویل داده بشه و به دست همه اعضای گروه برسه، یا مثلا برای تحویل غذا اگه لازم باشه کسی تحویل بگیره مسئول تدارکات باید این کارو بکنه. خلاصه باید آدم زبر و زرنگی باشه. گروهای 9 نفره هم 2 نفر تیم تدارکاتشون رو تشکیل میده.
مستند ساز: هر گروه یه تیم مستندسازی دونفره داره که یه نفر وظیفه عکاسی و فیلم برداری و بعدا در اختیار افراد گروه قرار دادنه عکسارو داره، یه نفر هم باید وقایع و اتفاقاتی که در اردو رخ میده رو ثبت کنه، وقایع اصلی و غیر اصلی و حواشی. چون تعداد بازدیدها و ... زیاده لازمه همون لحظه یک سری نکات ثبت بشه تا از یاد نره. به خاطر این حضور این فرد لازمه.
فردا تو مدرسه وقت دارین که جلسه درون گروهی برگزار کنین و مسئولین رو مشخص کنین، و تا ساعت 6 بعد از ظهر هم تو نظرات همین پست مسئولین رو اعلام کنین.
«گروهبندی یزد، اشتباهی با دومها رفت مشهد، فردا که برگرده اعدامش، نه نه!!! اعلامش میکنیم!»
رئیس سه کشور - که متحدین جنگ بودند - به تهران آمدند و بدون اینکه از دولت اجازه بگیرند، بدون اینکه به دولت مرکزی کمترین اعتنائی بکنند، در اینجا جلسه تشکیل دادند. روزولت، چرچیل و استالین به میل خودشان به تهران آمدند و جلسه تشکیل دادند؛ نه از کسی اجازه گرفتند، نه گذرنامهای نشان دادند. محمدرضا که آن روز پادشاه ایران بود، مورد اعتنای اینها قرار نگرفت؛ آنها به دیدن او نرفتند، او به دیدن آنها رفت؛ وارد اتاق شد، برایش بلند نشدند، اعتنا نکردند! ببینید ذلت یک دولت مرکزی که سرریز میشود بر روی مردم، تا کجاها منتهی میشود؟ (مقام معظم رهبری)
یک روز محمدرضا که خیلی ناراحت بود به من گفت: مادرجان! مرده شور این سلطنت را ببرد که من شاه و فرمانده کل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپیماهای ما را برده اند ویتنام. آن موقع جنگ ویتنام بود و آمریکایی ها...
هر وقت احتیاج پیدا می کردند... برای پشتیبانی از نیروهای خودشان در
ویتنام از هواپیماها و یدکی های ما استفاده می کردند. حالا بماند که چقدر
سوخت مجانی می زدند و اصلاً کل بنزین هواپیماها و سوخت کشتی هایشان را از
ایران می بردند. (خاطرات تاج الملوک، مادر محمد رضا پهلوی)
پس از قیام پانزده خرداد، شاه به اسدالله علم، وزیر دربار گفت:
این خمینی کیست که آشوب به راه انداخته؟
علم گفت: یادتان هست وقتی شما به منزل آیتالله العظمی بروجردی در قم وارد شدید،همه علما از جایشان بلند شدند، اما یک سیدی بلند نشد؟ شاه گفت: بله.
علم گفت: او همان خمینی است...
شهید حاج آقا مصطفی خمینی میفرمود: در خدمت حضرت امام در شهر همدان قدم میزدیم. به پارکی رسیدیم که چمن بود. حضرت امام مسافت بسیار طولانی را طی کرد تا پایش را روی چمن نگذارد و فرمود :
« ما رژیم طاغوت را قبول نداریم، ولی این چمنها با پول مردم درست شده و من پا روی آن نمیگذارم »
گروه مستندسازی اعلام کرده که از این به بعد هرروز معرفی یک گروه پژوهشی روی آپارات می رود، پس هرروز به آپارات گروه مستندسازی سر بزنید، شاید امروز نوبت پژهشی شما باشد.